روزی یکی از دوستان ملا پیش او آمد و استدعا کرد که نامه ای برای او به دوستش در بغداد بنوییسد.
ملا گفت: من وقت رفتن به بغداد را ندارم. دوستش گفت: من از تو نخواستم که به بغداد بروی، من خواستم که نامه ای جهت دوست من به بغداد بنویسی.
ملا گفت: چون خط من خوانا نیست و کسی جز خودم نمی تواند آن را بخواند مجبورم همراه خطم تا بغداد بروم و آن را بخوانم.
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : پنج شنبه 12 فروردين 1395
ا 13:58 نويسنده : mahasa ا